کد مطلب:129943 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

نگاهی به نقش و تأثیر دیگر اهل بیت
پیش از این موضعگیری های استوار اهل بیت (ع) را در مواضع مختلف و جاهای گوناگونی یادآور شدیم.

از آن جمله موضعی است كه ام كلثوم در برابر تقاضای مرد شامی از یزید [1] گرفت.


موضعگیری دیگر مربوط به سكینه است كه خاندان پاك پیامبر (ص) را این گونه معرفی كرد: «ما اسیران آل محمدیم (ص)» [2] این سخن در اذهان مردم این پرسش را برانگیخت كه اگر اینان از آل محمد (ص) هستند. پس چرا باید اسیر باشند؟ و آیا این است آن محبت نسبت به خویشاوندان كه خداوند آن را پاداش جدشان رسول خدا (ص) قرار داد؟ نیز آن حضرت با این سخن از باطن یزید پرده برداشت: «به خدا سوگند من كافری را سنگدل تر و كافرتر و مشركی را بدتر و ستمگرتر از او ندیده ام» [3] همو بود كه با این سخن خود یزید را خوار كرد: «ای یزید! آیا دختران رسول خدا باید اسیر باشند؟» [4] .

موضعگیری دیگر، مربوط به فاطمه، دختر حسین (ع) است؛ به طوری كه وقتی وارد خانه ی یزید شدند، همه ی زنان بنی سفیان به گریه در آمدند [5] ابن نما گوید: فاطمه، دختر حسین (ع) گفت: «ای یزید، آیا دختران رسول خدا (ص) باید اسیر باشند؟ پس همه ی مردم و ساكنان خانه ی یزید صدایشان بر گریه بلند شد». [6] .

نیز آنچه درباره ی عمرو بن الحسین (ع) نقل شده است؛ در هنگامی كه یزید از او خواست كه با پسرش، خالد، كشتی بگیرد. [7] .

دقت این امور - هر چند كه دشمنان، بسیاری از آنها را از روی دشمنی و كینه و حسد پنهان كرده اند و تنها بخش اندكی به ما رسدیه است - نشان می دهد كه اهداف این كاروان تحقق یافت و آن زمان به اوج خود رسید كه نشان داد مردم از خواب غفلت بیدار شده و پرده از درون زشت طاغوتیان برداشته شد؛ و به این گونه آوردگاه كربلا به صورت بزرگ ترین و شریف ترین آوردگاه حق بر ضد باطل، برای همه ی روزگار تبدیل شد.



[1] بحارالانوار، ج 45، ص 137.

[2] قرب الاسناد، ج 26، ص 88؛ به نقل از آن، بحارالانوار، ج 45، ص 169، ح 15.

[3] امالي صدوق، ص 230؛ به نقل از آن بحارالانوار، ج 45، ص 154.

[4] الطبقات الكبري، ص 83؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 303.

[5] العقد الفريد، ج 5، ص 132؛ مثيرالاحزان، ص 99؛ شرح الاخبار، ج 3، ص 268؛ تاريخ الطبري، ج 4، ص 355؛ الكامل في التاريخ، ج 4، ص 86؛ البداية و النهاية، ج 8، ص 197.

[6] مثيرالاحزان، ص 99.

[7] الطبقات الكبري، (ترجمة الامام الحسين (ع))، ص 84؛ تاريخ الطبري، ج 4، ص 353؛ الكامل في التايخ، ج 4، ص 78؛ مثيرالاحزان، ص 105؛ الملهوف، ص 223.